یادگیری زبان نوشتاری در کودکان
معلّمان دوره ابتدایی، بطور اخصّ، با فنون و نیز با محتوای بیانی خواندن و نوشتن سروکار دارند. زبان نوشتاری را میتوان بیشتر با استفاده از روشی غیررسمی آموزش داد. اما برای یادگیری نحوه آموزش مهارتهای خواندن و نوشتن به
نویسنده: برنارد اسپادک
مترجم: محمدحسین نظری نژاد
مترجم: محمدحسین نظری نژاد
معلّمان دوره ابتدایی، بطور اخصّ، با فنون و نیز با محتوای بیانی خواندن و نوشتن سروکار دارند. زبان نوشتاری را میتوان بیشتر با استفاده از روشی غیررسمی آموزش داد. اما برای یادگیری نحوه آموزش مهارتهای خواندن و نوشتن به روشی منسجم نیاز است.
مهارت نوشتن
امروزه بیشتر مدارس نوشتن را بصورت خط نویسی در جزوههای تعلیم خط به کودکان خردسال میآموزند. این کار نوع سادهای از خوشنویسی با استفاده از حروف جدا از هم است. آموزش خط شکسته، که در آن تمام حروف یک کلمه بطور پیوسته نوشته میشوند، معمولاً در پایان سالهای ابتدایی یا در آغاز سالهای متوسطه - غالباً در حدود اواسط سال دوم - آغاز میشود. کودکان اغلب آموزش نوشتن را در کودکستان با نوشتن نام خود آغاز میکنند. گاهی اوقات آنها این مهارت را در خانه آموختهاند. بهتر آن است که کودکان کودکستان برای نوشتن نام خود از حروف چاپی استفاده نکنند و آن را با دست بنویسند، تا با این کار در مراحل بعد، الزاماً به تغییر شکل حروف نیازی نباشد.در حقیقت، کودکان نوشتن حروف را از خردسالی آغاز میکنند. آنها قبل از ورود به مهدکودک و کودکستان تجربیانی را در زمینه استفاده از مداد رنگی و قلم مو کسب کردهاند. اگر معلم نحوه به دست گرفتن و استفاده صحیح از وسایل را به کودکان آموزش دهد، تغییر وضع از نقاشی به نوشتن برای آنان ساده خواهد بود. در کودکستان میتوان برای نقاشی و شروع نوشتن مداد در اختیار کودکان قرار داد. در حال عادی میتوان به آنها کمک کرد به رسم خطوطی بپردازند که برای خط نویسی لازم است - این خطوط شامل خطوط منحنی، افقی، عمودی و مایل است که اغلب در نقاشی و رسم میتوان یافت. اگ کودک بتواند از وسایل نقاشی، رسم و خط استفاده کند، نوشتن در آینده برای او ساد خواهد شد.
برای تدریس شکل حروف، فنون مختلفی را میتوان به کار گرفت. از آن جمل میتوان حروف قالبی، چوبی یا کاغذ سنبادهای را نام برد که به کودکان شکل و ترکیب حروف را نشان میدهد. در این صورت آنها حروفی را که معلّم مینویسد یا در کاغذ یا کتابچههای تمرین چاپ شده رونویسی، یا نوشتههای معلم را مرور میکنند. قبل از استفاده از کاغذ و مداد میتوان حروف را روی ماسه یا تخته سیاه نوشت. معلمان میتوانند الگوهای چاپ شده بر روی کاغذ را که زیر ورقههای شفّاف قرار میگیرد، در اختیار کودکان بگذارند تا اولین نوشته آنها مستقیماً از الگو گرفته شود. نکته مهم این است که این فعالیّتها را در کلاس فقط باید در مورد کودکانی اجرا کرد که به آن علاقه مند هستند و از آن بهره میگیرند. تعمیم این گونه فعالیّتها به عنوان تکلیف در سطح تمام کلاس کار عاقلانهای نیست.
در بسیاری از موارد کودکان مدتها قبل از آن که بتوانند تمام حروف را بطور واضح، خوانا و بدون اشتباه بنویسند، قادر به بهره گیری از هنر نوشتن خواهند بود. از آنجا که ممکن است توجه بیش از حد لزوم به ساختار نوشتاری، بدون توجه به کاربرد آن، بیعلاقگی کودکان را باعث شود باید آنها را ضمن کار تشویق کرد؛ اگر کودکان را هرچه زودتر وادار به نوشتن کلمه، جمله یا داستان کنیم مفید خواهد بود. بسیاری از کودکستانها و مدارس ابتدایی ماشین تحریرهای سادهای در اختیار دارند. حروف این ماشینها از نوع درشت با شکلی ساده است، از این رو از ملحقّات بسیار مفید کلاس محسوب میشوند. در این نوع کلاسها کودکان خواهند توانست داستانهای خود را به سرعت با این ماشینها تایپ کنند و کودکان دیگر میتوانند آنها را به راحتی بخوانند. نوشتن حروف با ماشین تحریر کودک را از به کارگیری عضلات دست بینیاز خواهد کرد در عین حال کلمات را به راحتی خواهد ساخت. در آغاز کار استفاده از ماشین تحریر اغلب کودکان را به بازی با اشکال حروف و نشانههای نقطه گذاری وامیدارد. میتوان آنها را در این مورد آزاد گذاشت تا در مدت کوتاهی ضمن استفاده از ماشین تحریر به عنوان یک وسیله نوشتن از مرحله اکتشافی به مرحلهای هدفدارتر پا گذارند. بعد از آنکه کودکان توانایی ماشین کردن گفتگوها و سخنرانیها را کسب کنند شاید بیش از یک کودک بطور همزمان خواهان استفاده از ماشین تحریر باشند.
اگر معلم بتدریج از مجموعه کلماتی که کودکان نوشتهاند یادداشت برداری کرده باشد، کشاندن کودکان با حرکتی تدریجی به سوی نوشتن کار سادهای خواهد بود. او میتواند این کار را به این شکل آغاز کند که از کودکان بخواهد با استفاده از کلماتی که میتوانند بنویسند داستان کوتاهی بسازند. در صورت امکان میتوان کاغذهای ورق بزرگی را در اختیار آنان گذاشت و به آنها فرصت داد تا آن داستان را به تصویر بکشند و ضمن کامل شدن و ادامه یافتن داستانهای کوتاه آنها را به داستانهای بلند تبدیل کنند. گروههایی از کودکان میتوانند با هم به نوشتن داستان بپردازند. باید کودکان را تشویق کرد تا هریک به تنهایی، در کمترین مدّت، یک داستان بنویسد.
داستانهایی که کودکان مینویسند باید مورد استفاده همه قرار گیرد، آنها را برای معلم یا کودکان دیگر بخوانند یا به خانه بفرستند؛ گردآوری نوشتههای کودکان به منظور نشان دادن پیشرفت آنها در مدرسه و نیز برای خواندن به عنوان سرگرمی کار بسیار مفیدی خواهد بود. این نوشتهها را میتوان بصورت کتابی درآورد تا توسط خود کودکان جلد شود. میتوان شکلهایی را نیز در آن کشید و جلد شده آن را به نمایش گذاشت یا در بخش مطالعه برای خواندن کودکان دیگر قرار داد. با خواندن این قصّهها این نکته برای کودکان دیگر کاملاً روشن خواهد شد که نوشته آنها باید از صراحت و دقت برخوردار باشد.
اگر از ابتدای سال یک دسته ورقه برای نوشتن در اختیار هر کودک قرار دهیم او چنین احساس میکند که در حال نوشتن کتابی برای خود میباشد. باید توجه داشت که تعداد برگهای این دسته اوراق زیاد نباشد زیرا در این صورت کامل کردن آن برای کودکان کار طاقت فرسایی خواهد بود.
در برنامه روزانه مدرسه فرصتهای زیادی برای نوشتن پیش میآید که باید کودکان را هرچه بیشتر به این امر تشویق کرد. آنها میتوانند در باره تجربیات خارج از مدرسه نیز چیزهایی بنویسند. در آغاز کار نقل حوادث میتواند کودکان را در کار نوشتن یاری دهد. با گذشت زمان قدرت خلاقیت آنان در این سبک نگارش افزایش خواهد یافت و آنها میتوانند تصنیف، داستانهای خیالی و شعر را نیز به مهارتهای قبلی خویش بیفزایند.
املای کلمات در آغاز کار از اهمیت چندانی برخوردار نیست و نباید بر آن تأکید داشت. لازم است کودک در موقع نوشتن احساس راحتی کند و در آغاز کار برآوردن این نیاز آسان نیست. انتقادهای بیمورد میتواند تلاشهای اولیه کودک را در نطفه خفه کند.
بعد از گذشت مدتی، معلم یا سایر کودکان میتوانند آن نوشته را تصحیح کنند. آنها نهایت عادت خواهند کرد نوشتههایشان را قبل از تسلیم به معلّم غلط گیری کنند. بسیار مفید خواهد بود اگر فرهنگ لغت سادهای را در اختیار آنان بگذاریم تا بتوانند املای صحیح کلمات را پیدا کنند و حتی به تکمیل فرهنگ یا فهرست کلمات خود بپردازند. برای آغاز این کار میتوان یک جعبه کارت با تعدادی کارت یا یک دفتر را که هر صفحه آن مربوط یکی از حروف الفبا باشد، در اختیار کودکان قرار داد. آنها از این طریق میتوانند کلمات جدیدی را که قادر به شناسایی و هجی کردن آنها نیستند، در فرهنگ خود وارد کنند. آنها بزودی از یکدیگر و نیز از معلم به عنوان مرجعی برای دسترسی به املای صحیح کلمات استفاده خواهند کرد. در سالهای ابتدایی برای املای کودکان میتوان کارهای شکل یافتهتری را در برنامه گنجانید.
در این مسأله که کودکان از چه زمانی باید یک برنامه منظم در خصوص ترکیب املایی را آغاز کنند و نیز در باب ماهیت یک چنین برنامهای هیچگاه توافق کاملی به عمل نیامده است. در گذشته، در ارتباط با تعلیم املاء، در بسیاری از موارد تهیه فهرست یا کتاب لغت برای کودکان را در نظر داشتند و از آن در گروههای سنّی خاص استفاده میکردند. از آنجا که احساس میشد املای کلمات انگلیسی کاملاً بیقاعده میباشد، در بیشتر برنامهها کودکان را بطریقی به حفظ کردن فهرست کلمات وامیداشتند. گاهی اوقات بطور هفتگی پیش آزمونهایی به کودکان داده میشد و آنها در فواصل زمانی معین به نوشتن لغاتی که نمیتوانستند آنها را هجی کنند میپرداختند تا آنکه در پایان هفته از آنها آزمون مجدد گرفته میشد. غالباً طول و اندازه هر کلمه معیاری برای تعیین تناسب آن برای کودکان بود و از کودکان خردسال میخواستند تا کلمات کوتاهتر را یاد بگیرند. آنها را یاری میدادند تا برای بالا بردن قدرت حافظه توجه خود را به جنبههای دیداری کلمات معطوف دارند.
مطالعاتی که اخیراً توسط هانا (Hanna) و دیگران به عمل آمده است نشان میدهد که املای کلمات انگلیسی تا حد زیادی از نظم و قاعده برخوردار است. (1) آنها معتقدند که الگوهای املایی را میتوان دسته بندی کرد و کلمات را به شیوهای منطقیتر از آنچه مرسوم بوده است به کودکان آموخت. به نظر آنان اشتباهات کودکانی که کلمات را آنطور که میشنوند هجی میکنند، میتواند استفاده زیادی را برای معلمان به همراه داشته باشد، زیرا ضمن برخورد با اشتباه گاهی برخی از اشتباهات از پارهای دیگر منطقیتر به نظر میرسد.
دستور زبان
دگرگونیهای اخیر در نظریه زبانشناسی تأثیر عمیقی بر آموزش دستور زبان در سطع مدارس متوسطه و مدارس عالی داشته است. ما تنها میتوانیم پیرامون این مسأله که این دگرگونیها تا چه حد تغییرات و اصلاحاتی را در برنامههای دوران اولیه کودکی طلب میکند اندیشه کنیم. نظریه متداول اخیر، دستور زبان را فرایندی میداند که توسط آن میتوان با دگرگونسازی تعداد محدودی صُور بنیادی جمله به تعداد نامحدودی جمله رسید.(2) نظریه دستور گشتاری (transformational grammar) که چامسکی (Chomsky) و دیگران آن را فرض مسلم گرفتهاند، پیشنهاد میکند که دستور زبان نباید بصورت یک رشته قواعد و قراردادهایی که به کاربرد «مناسب» زبان میانجامند، تدریس شود، بلکه باید آن را به عنوان یک سری قواعدی که بتوان از آنها ساختهای جدیدی را به وجود آورد، آموزش داد.در سالهای اول سعی ما بر آن است تا کودکان را با نحوه صحیح استفاده از زبان، و نه با ترکیب آن، آشنا سازیم. از این دیدگاه باید توجه معلم معطوف به این امر باشد که چگونه دستور زبان جدیدتری میتواند بینش و ادراکی را برای وی به ارمغان بیاورد که قادر باشد به پیشرفت زبان کودکان کمک کند.
بر اساس یکی از روشها میتوان فرصتهایی، اغلب نظیر فرصت بازی با صدای کلمات، برای «بازی کردن» با ترکیبهای زبان در اختیار کودکان گذاشت. در این رابطه میتوان جملههای سادهای را به کودکان داد تا آنها را به شکلهای مختلف تغییر دهند. برای مثال یک جمله خبری را به آنان میدهیم تا آن را بصورت سؤالی یا امری درآورند، صفات یا قیدهایی را به عبارتهای اسمی یا فعلی بیفزایند و از این طریق ورزیدگی بیشتری در به کارگیری زبان کسب کنند. همچنین میتوان به آنها کلماتی را داد که به اشکال مختلف کنار هم بگذارند تا به تغییر مفهوم جملهها پی ببرند و از این راه نسبت به ساختهای دستوری و غیردستوری شناختی پیدا کنند.
لازم است معلّمان نسبت به زیباییهای زبان که در شیوه بیان هر کودک به هنگام توصیف خود بچشم میخورد، توجه داشته باشند. در دوران مهد کودک اغلب به عبارات ویژهای که خاص کودکان است، به علت عدم انطباق آن با ساخت صوری زبان آموزشی، بهای چندانی نمیدهند. گروههایی که از فرهنگ پایینتری برخوردارند با عبارات و اصطلاحات خاصّ خود سبب پرمایهتر شدن زبان ما گشتهاند؛ با این حال ما غالب این اصطلاحات را از مدارس خود خارج میکنیم. معلّمان باید بیش از آنکه سعی بر حذف این اصطلاحات داشته باشند از آنها حسن استقبال کنند. اگر ارتباط، پیش از آنکه به مدد یک رشته عبارات کلیشه شده صورت پذیرد با کلماتی آشنا برقرار شود، بر زیبایی زبان میافزاید.
مهارت خواندن
خواندن و نوشتن دو روی یک سکّه هستند. در برنامه دوره ابتدایی، به همان اندازه که ما خواهان رشد توان نویسندگی کودکان هستیم، به پیشرفت مهارت خواندن آنها نیز میاندیشیم. از این رو خواندن باید به عنوان تجربهای معنی دار برای پاسخ به نیاز فرد مطرح شود. این امر تنها هنگامی عملی است که کودک بر اثر میل باطنی خود، و نه به اجبار دیگران، به خواندن روی آورده باشد. اگر امر بر این است که کودکی «به کتاب عادت کند» باید کتابرا در همان آغاز خواندن به وی شناساند.همانگونه که بحث آن گذشت باید فرصتهایی را در اختیار کودکان قرار داد تا بتوانند آزادانه با کتابها کلنجار روند و آنها را بخوانند. آنان باید بتوانند در تعیین نوع مطالب خواندنی، زمان خواندن و مدّت خواندن اختیار داشته باشند. حتی در مهد کودکها نیز باید فرصتهایی را برای نگاه کردن کتابها در اختیار کودکان قرار داد تا بتوانند، قبل از آن که نیازمند آموختن فن خواندن باشند با کتابها آشنا شوند. به موازات پیشرفت مهارت خواندن در کودکان باید فرصتهای زیادی را در اختیار آنان قرار داد تا به مطالعه آزاد بپردازند.
کتابهای مربوط به یک کلاس باید از نظر عنوان و سطح خواندن کاملاً طبقه بندی شده باشند. اگر کتاب جالب باشد کودک خواهد توانست کتابهایی را که بالاتر از سطع خواندن او هستند نیز بخواند. او محتاج مکانی است که بتواند بدون مزاحمت در آنجا، نشسته یا دراز کشیده، کتاب بخواند. در محیط خواندن گفتگو را نیز نباید محدود کرد. زیرا اگر یک کودک براستی به کتابی علاقه مند باشد، مایل خواهد بود محتوای آن را با دیگران در میان بگذارد. اگر مدرسه دارای کتابخانه است، بهتر آن خواهد بود که بر اساس جدول زمانی خاصّ فرصتهایی را برای خواندن یا انتخاب کتاب در اختیار کودکان قرار دهند. کتابخانه مدرسه را باید ضمیمه کتابخانه کلاس، و نه جانشین آن، دانست. کودکان باید بطور مداوم به کتاب دسترسی داشته باشند. در صورتی که از کتاب بطور مستقل استفاده میکنند، اتخاذ روشی برای یادداشت برداری به معلم و کودک این امکان را میدهد تا کتابهای خوانده شده یا خوانده نشده را مشخص کنند.
کودکان به همان اندازه که اندرز معلمان را به گوش جان میشنوند، به همان نسبت نیز از مشاهده رفتار مربیان خود درس میگیرند. اگر معلم بخواهد کودکان را به خواندن علاقه مند سازد لازم است خود نیز به خواندن بپردازد و بتواند این لذت را به آنها انتقال دهد. یکی از راههای ابراز این لذت، خواندن داستان در کلاس است. راههای دیگری نیز برای این کار وجود دارد. معلم میتواند کتابهای خاصّی را در فرصتهای مناسب به کلاس بیاورد و راجع به آنها با کودکان صحبت کند یا آنها را به نمایش بگذارد، جلسات گفتگو برپا کند و از کودکان بخواهد به توصیف کتابها، به تعریف لذتی که از آنها میبرند و علت آن بپردازند، یا به آنها اجازه دهد درباره کتابهایی که میخوانند مطلب بنویسند. لازم است معلم نشان دهد که برای کتابهای اتاق ارزش و اهمیت قایل است. بخشیدن حالتی جالب به مکانی که برای خواندن در نظر گرفته شده است، به نمایش گذاشتن کتابهای جالب وتضمین این که کودکان در طول روز برای مطالعه آزاد کتاب منتخب خود وقت کافی در اختیار خواهند داشت، کارهایی است که معلم میتواند در این رابطه انجام دهد.
باید گفت وضع کلاس و نیز ارزشهایی که معلم در رفتار خود بروز میدهد، بیش از هر چیز در تعیین ماهیت برنامه زبان آموزشی نقش دارند. از یک اتاق واحد با وسایلی یکنواخت میتوان محیطی گرفته و خسته کننده ایجاد کرد، یا بالعکس محیطی پرهیجان ساخت تا کودکان مشتاقانه به یاد گرفتن، گوش دادن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن بپردازند. آنچه این اختلاف را باعث میشود نحوه کار و برخورد معلم با وسایل موجود است.
پینوشتها:
1- Paul R. and Jean S. Hanna, Richard E. I lodges, and E. Hugh Rudorf, “A Summary: Linguistic Cues for Spelling Improvement,” Elementary English, Vol. 44 (December 1967), 862-65.
2- Noam Chomsky, Syntactic Structure (The Hague: Mouton and Co., 1957).
قزوینی یزدی، حاج بابا، (1378)، رسالهای در ردّ یهودیت، قم، مؤسسه فرهنگی- انتشاراتی حضور، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}